سکوت غیرت نواب صفوی در برابر مرگ دکتر زهرا بنییعقوب
«حسین الله کرم، استاد دانشگاه امام حسین در اولین همایش سراسری حزب الله همدان گفت: این طور نیست که امثال آغاجری با یک نامه معذرتخواهی به کروبی از دست ملت نجات پیدا کنند. غیرت نواب صفوی نمی گذارد که اینها از خشم جوانان حزب اللهی فرار کنند و رها شوند.» روزنامه توسعه ۸ تیر ۸۱
ایرانیان مسلمان خود را برای بهره گیری هر چه بیشتر از ماهی که براساس فلسفه اسلامی ایام بخشش و میهمانی خدا نامیده می شود آماده کردهاند، شبه نظامیان سپاه نیز خود را برای سرکوب ملت این بار به بهانه ماه رمضان آماده کرده اند، اما در گوشهای از شهر تهران خانوادهای زندگی میکند که این روزها خاطرات آخرین رمضان دخترشان را مرور می کنند، پدری که سالها در دوران طاغوت و جنگ تحمیلی ، جان خود را در راه آرمانش نهاد، او کشوری میخواست که دختر و پسرش در کنار سایر هم میهنانشان در آن آزاد زندگی کنند.
زهرا سالها در میان خانوادهای بزرگ شده بود که پدرش در راه آزادی و آبادی میهن به جبهههای جنگ رفته بود و مادر از دستگیری نیازمندان گفته بود تا پس از هفت سال تحصیل در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی پایتخت و با وجود اینکه به واسطه سالهای حضور داوطلبانه پدر در جبهههای دفاع از میهن از گذراندن دوره در مناطق محروم معاف شده بود اما آنگونه که در خانواده آموخته بود ، برای دستگیری از ساکنان مناطق محروم کشورش راهی روستاهای دور افتاده استان همدان شد، می گفت« من درس خواندهام که به مردم کشورم خدمت کنم».
زهرا مانند همیشه آن جمعه نیز برای دیدار با نامزدش به پارک مردم همدان آمده بود، روبروی دانشگاه بوعلی سینا درست پشت مقر نیروی انتظامی در پارک، بارها ماموران ناجا که به واسطه حجم مسافران ساکن در پارک در آنجا به گشت زنی میپرداختند از کنارشان رد شده بودند، اما انگار نیروهای امر به معروف بسیج به عنوان ضابطان ناجا اختیارات فراتری از ناجا برای سرکوب لحظات شادی مردم دارند و خواهش زهرا و حمید فایدهای ندارد،…، ۴۸ ساعت بازداشت فرا قانونی و…، او با برادر تماس می گیرد و از سلامت خود خبر می دهد، می گوید برای آزادیش به همدان بیایند … چند ساعت یا شاید چند دقیقه بعد، درست در چند قدمی اتاق ریاست پایگاه بسیج ناحیه چرمسازی همدان در مکانی که دکتر زهرا بنی یعقوب آبکنار بازداشت بود، پیکر بی جانش پیدا می شود، کارکنان پایگاه فوق اعلام می کنند خودکشی بوده، دادستان همدان در اولین اظهار نظر خود به خبرنگار ایسنا میگوید مرگ مشکوک، تا برای اولین بار و آخرین بار از تایید خبر خودکشی امتناع می کند، تا چند ماه بعد به هر دلیل ضمن تبرئه متهمان جنایت رخ داده بر علیه دکتر زهرا بنی یعقوب، وجدان خود را نیز به حراج گذارد.
خبرگزاری ایسنا نیز پس از چندی به واسطه درخواست رسمی نهادهای امنیتی مجبور به سکوت میشود، خبرنامه بوعلی سینا نیز در پس فشارهای نهادهای امنیتی به افراد مطلع از پرونده به دلیل نداشتن منبع خبر تنها به انعکاس اخبار منتشره از سایر سایتهای خبری می پردازد، کانون زنان ایرانی به عنوان دیگر پیگیر خبر هر از چند گاهی به انتشار مقالات برخی فعالان حقوق زنان در مورد این پرونده می پردازد و به واسطه دسترسی به وکلای پرونده هر چند ماه یکبار خبری را به نقل از وکلای خانواده بنی یعقوب منتشر میکند، چندین دانشجوی دانشگاه بوعلی سینا نیز به دلیل مطرح کردن سوال «زهرا چرا مرد؟» توسط کمیتههای انضباطی دانشگاه توبیخ یا توسط ستاد خبری اطلاعات استان مورد سوال قرار میگیرند، اما همچنان در پی اظهارات متناقض مسئولان استان همدان و مقامات ارشد سپاه، یک سوال بی جواب میماند و اینکه «زهرا چرا مرد؟»
تابستان امسال نیز همچون اوایل مهر سال گذشته است، پارک مردم همدان امسال نیز همچون رمضان سال گذشته ایام پر آمد و شدی را پشت سر میگذارد، شاید آن سربازانی که سال گذشته صبحهای جمعه در مقر نیروی انتظامی پارک مستقر بودند، این روزها کارت پایان خدمت در جیب در گوشهای از این سرزمین مشغول به فعالیتی باشند و هرگز گذرشان به حوالی آن پارک نیفتد، شاید برای مسببین خودکشی شدن دکتر زهرا بنییقوب همچون بسیاری از طالبان دنیا نیز جان انسان اهمیتی نداشته باشدو یا شاید در پس شستشوهای مغزی اینگونه تصور کنند که عملکردشان عین وظیفه دینی بوده است، شاید دغدغههای وکیل اولیه پرونده خانم نجفی راغب در شورای شهر به او فرصت ندهد که کمی فکر کند در چه جنایتی در رمضان گذشته در پارک مردم رخ داده است و شاید این روزها سردار آزادی برای داوطلبانی که برای سکوب کوچکترین شادی مردم در ماه میهمانی خدا سامان داده می شوند، الگویی چون مسببین مرگ آن فرزند پاک میهن معرفی کند، اما در پس همه این شاید ها من یک سال است دنبال اظهار نظری از سوی غیرت نواب صفوی می گردم که هنوز نیافتهام، حسین الله کرم که خود را دارای غیرت نواب صفوی می دانست و در پی سخنان آغاجری در همدان و به خطر افتادن دنیای خود و اطرافیانش که به نام دین برپا کرده بودند، در میان کسانی که در نام خود را حزب الله می نامند تا به نام دین ، آن چه بر دکتر زهرا رفت را تکرار کنند، سخن از غیرت و غیرتمندان زده بود که آغاجری را رها نمی کنند!!! این روزها نزدیک به یک سال قمری است که دنبال یک نفر غیرتمند در میان جوانان حزب الله می گردم که اشکی در گوشه چشمش به سبب آنچه بر زهرا بنی یعقوب رفت دیده شد، ناراحتی به خاطر آنچه که بر دختران یهودی در سرزمین در نام اسلامیمان پیشکش!!! اما دریغ که چندین سال است قرآن و نهج الابلاغه زینت بخش کتابخانهها شده و غیرت و دین داری ابزار سکوب آزاد اندیشان .
بار دیگر متن روزنامه توسعه را مرور می کنم «… غیرت نواب صفوی نمی گذارد که اینها از خشم جوانان حزب اللهی فرار کنند و رها شوند…» و از خود می پرسم اینها که مسلماً به دیار باقی اعتقاد دارند!!؟؟ اگر اعتقادشان به دیار باقی نیز مانند بسیاری دیگر از سخنانشان تنها شعاری بیش نباشد، چگونه می خواهند نالههای مادرهایی چون مادر زهرا در غم مرگ مظلومانه دخترش را پاسخ دهند؟ نمی دانم آیا خود نواب صفوی نیز اینگونه فردی بود؟ آیا او نیز آینگونه جان انسانی مظلوم را بی ارزش می دانست و در مقابل مرگ ناجوانمردانه دختری که برای خدمت به هم وطنانش به روستایی دور افتاده مهاجرت کرده بود سکوت می کرد؟
دوستی می گفت بهتر است تا پیش از اینکه ضابطان ناجا به جرم مشهود دستگیرت نکردهاند و پیش از تحویلت به مقامات ناجا در ساختمان منطقه چرمسازی بسیج سکوت ابدی را برنگزیدهای، کر ، کور و نافهم شده و مرگ مشکوک آن پزشک جوان را نیز به فراموشی سپاری که ماه رمضان در پیش است و امر به معروف و نهی از منکر از اوجب واجبات.
نظرات